الف  مقدمه

به نام ایزد پاک (خدا) که هرچی دارم از او است

گربه خود آیی به خدایی رسی

اکنون از راز دل می گویم که دلم پر بنام او فرمان میگیرم

او که از مهد دل می آید

از خاک آمدم و به خاک میروم .......

از آمدن تا رفتن میگویم .....

از نور در الهام او میگویم .

javdanegihonar@

Pouyamirzaii 1361 @ باسلام به دوستان عزیز

مهربان باش شاید فردا نباشی

سلام

دوستان گفت دل نبند که این زمان زمان دل نیست

افسوس من راه  او میروم که من را آورد و خواهد برد

دوستش دارم هر چند آدما بدی کردند به من و او

ولی باز خنده ای کرد من هم خنده او را دیدم

وخندیدم

 

حال

حال خیلیامون اینروزا اینجوریه
 

 

شبیه دردچیزی شبیه بغض

 

حال خیلیامون اینروزا

 

شبیه یه هوای بارونیه

 

یه هوای دلگیربغض آلود

 

این روزاهمه دروغکی میخندن

 

 از زخمی که دارن میخندن

 

از دردمیخندن

سکوت شب

میتواند دلیلی باشد

 

برای شروع دلتنگی

 

درست از همان لحظه‌ای كه بداني شنونده‌ای نيست برای شنيدن دلتنگی هايت...

پرسیدم

پرسیدم:بدترین درد ڪدومہ ؟!

 

یڪے گفت : خیانت

 

یڪے گفت : تنهایے

 

یڪے گفت : دلتنگے

 

یڪے گفت : فقر

 

اما هیچڪس نگفت دردهاے شب تا صبح …

دنیا میتوانست جور دیگری باشد

اگر قادر بودم،

 

عقربه های تمامِ ساعتهای شهر را متوقف میکردم.

 

تا اخرین دیدارِ در کافه را هرگز به راحتی نمیگذراندم و لحظه را غنیمت میشماردم..

 

کاش اخرین

 

بوسه را از قندِ لب هایت شکار میکردم.

 

کاش اخرین نگاهت را ملکه تمام ذهنم میکردم‌...

 

و برای ثانیه ای غرق در اقیانوس ارام حضورت می شدم.

 

کاش برای مرور نبودن هایت

 

یک تار از ابریشمی های گندمیت را پنهان خاطراتت میکردم‌‌..

 

کاش میشد قبل رفتنت خودم را اماده نبودنت میکردم‌..‌

 

کاش تمام لحظه های خوبمان را عکاسی میکردم؛تا همان عکس ها همدم حال شب هایم شوند

 

افسوس ک تو رفته ای و تنها برای من ماند

 

آن میز چوبی و آن کافه قدیمی و گل های خشک شده در گلدان‌.‌....

 

افسوس میخورم

 

و افسوس های من حال زار دارند فقط.❗️

همدردم

بیا ای برگ پاییزی ،

 

 

گمانم با تو همدردم ...

مثل من باش

داری ازم دور میشی تو دل میکنیو تو که خوب میدونی که جون منیو داری ازم دور

 

میشی تو دل میکنیو تو که خوب میدونی که جون منیو چرا میذاری که واسم سخت

 

بشه این زندگیو تو که حرفامو نمیفهمی و بردی دلمو بیا واست تنگ شده قلبم

 

طفلکی دل عاشقه خب هر کاری کردن که بگیرن جاتو تو دلم نشد نفهمیدم چی

 

شد که راهم سمت چشمای تو خورد یه شبه عاشق شدمو بردی تو عقل و دلمو بیا

 

واست تنگ شده قلبم طفلکی دل عاشقه خب هر کاری کردن که بگیرن جاتو تو دلم

 

نشد نفهمیدم چی شد که راهم سمت چشمای تو خورد یه شبه عاشق شدمو

 

بردی تو عقل و دلمو رسیده دیگه لب به جونم فدات بشم مهربونم برگرد بذار رو به

 

راه شم آخه واست کم نذاشتم خالی نکن پشتمو باز یه بارم شده مثل من باش قول

 

میدی بمون رو حرفات الهی دلم فدای چشمات بیا واست تنگ شده قلبم طفلکی

 

دل عاشقه خب هر کاری کردن که بگیرن جاتو تو دلم نشد نفهمیدم چی شد که

 

راهم سمت چشمای تو خورد یه شبه عاشق شدمو بردی تو عقل و دلمو بیا واست

 

تنگ شده قلبم طفلکی دل عاشقه خب هر کاری کردن که بگیرن جاتو تو دلم نشد

 

نفهمیدم چی شد که راهم سمت چشمای تو خورد یه شبه عاشق شدمو بردی تو

 

عقل و دلمو

اینجا جاى موندن نیست

بعد از اون حرفا بعد از این دردا هر کی بود میرفت اون همه عاشق این همه تنها هر

 

کی بود میرفت هر زمان فکرم سمت رفتن رفت با قلبم برگشتم زندگی با تو حس

 

خوبی داشت از این حس نگذشتم چه بارونی چه رویایی کجا میری بی من

 

کجاهایی دستامو یادت میره دنیامو غم میگیره تا الانشم دیره نذار گم شم تو تنهایی

 

اینجا جای موندن نیست نای موندن نیست پای موندن نیست هیشکی با من نیست

 

هرچی که خواستم اینجا اصلا نیست تنهام اینجا دور من درده زندگیم سرده رنگ

 

افسانم تا ابد زرده تنها تنهایی باورم کرده تنهام چه بارونی چه رویایی کجا میری بی

 

من کجاهایی دستامو یادت میره دنیامو غم میگیره تا الانشم دیره نذار گم شم تو

 

تنهایی

دیوانه منم

مردم تا دل از نگاه تو بردم توی قلبت آتیش آوردم بازی کردی جفت شیش آوردم

 

میخوام بشینی درست جلو چشمام زیرو رو کنی منو دنیام گوش بدی به تک تک

 

حرفام دیوانه منم بی تو بی صدا میشکنم حل کن در خودت جانو تنم باش تا از غم تو

 

جان نکنم دیوانه منم بی تو بی صدا میشکنم حل کن در خودت جانو تنم باش تا از

 

غم تو جان نکنم دوا که تو باشی بیمارم نوازش تو باشی تب دارم سرم رو رو شونت

 

میذارم کسی رو ندارم به تیر نگاهت مسمومم برای تو تنها معلومم به عشق

 

قشنگت محکومم همیشه کنارت آرومم دیوانه منم بی تو بی صدا میشکنم حل کن

 

در خودت جانو تنم باش تا از غم تو جان نکنم دیوانه منم بی تو بی صدا میشکنم حل

 

کن در خودت جانو تنم باش تا از غم تو جان نکنم